جستجو برای:
  • خانه
  • دویدن با سینرژی
    • دوره های هفتگی
    • برنامه های آخر هفته
    • رویدادها
  • یادداشت های سینرژی
    • مقالات علمی
    • گزارش برنامه ها
  • داستان سینرژی
  • تماس با ما
دوره‌های دو تریل و اسکای رانینگ | سینرژی
ورود
[suncode_otp_login_form]
گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟
عضویت
[suncode_otp_registration_form]
اطلاعات تماس

تاریخ تولد

/ /

سوابق ورزشی

جزئیات سوابق

علایق شخصی




گروه خونی

سوابق مصدومیت یا بیماری

دوره‌های دو تریل و اسکای رانینگ | سینرژی
  • خانه
  • دویدن با سینرژی
    • دوره های هفتگی
    • برنامه های آخر هفته
    • رویدادها
  • یادداشت های سینرژی
    • مقالات علمی
    • گزارش برنامه ها
  • داستان سینرژی
  • تماس با ما
عضویت
0

وبلاگ

دوره‌های دو تریل و اسکای رانینگ | سینرژی > وبلاگ > گزارش > گذری از سرزمین کوهستان ها و سبزه ها

گذری از سرزمین کوهستان ها و سبزه ها

8 اردیبهشت 1404
ارسال شده توسط admin
گزارش
هورامان تخت

نسیم_هورامان

گذری از سرزمین کوهستان ها و سبزه ها

اردیبهشت_1404

گزارش به قلم کوثر

روز_اول: از غار قوری قلعه تا هورامان تخت

سفر سه‌روزه ما از کرمانشاه با هدف گشت و گذار در منطقه هورامانات شروع شد. صبحانه را در میانه راه، زیر آسمان بهاری خوردیم و راهی غار قوری قلعه، یکی از بزرگ‌ترین غارهای آبی آسیا، شدیم. تالارهای آهکی و قندیل‌های چند هزارساله این غار، در کنار هوای سرد و مرطوب غار و نور کم‌فروغ چراغ‌ها، همه‌چیز را عجیب‌تر می‌کرد. تالارهای مختلف غار، بر اساس شباهت‌یابی‌های تصاویری که بر دیواره آهکی غار به وجود آمده بودند، نام‌گذاری می‌شدند. مثلاً در تالار مریم می‌شد تصویری از مریم مقدس را، که فرزندی در آغوش دارد، در دیوار تالار دید و اتفاقاً اولین عکس جمعی‌مان را هم در کنار مریم مقدس، به فال نیک گرفتیم.

غار قوری قلعه

پس از بازدید از غار، به سمت روستای هجیج حرکت کردیم. در میانه مسیر، ترافیک کمی حوصله‌سربر شد، اما وقتی به «کانی بل» رسیدیم، خستگی از تن‌مان برفت. آبی زلال، قایق‌هایی پرشتاب بر سطحی آرام، و طبیعتی آن‌قدر بکر که سکوت و تماشا را واجب می‌کرد. وقتی سوار قایق شدم، فکر نمی‌کردم که حتی من، که به شدت به تفریحات هیجانی و قایق‌سواری تند و سریع علاقه دارم، قرار است با دیدن آن آبشارها و مناظر سکوت کنم و سراپا چشم و گوش شوم و با تمام حواس سعی کنم از دیدن این بهشت لذت ببرم. اینجا تازه شروع ماجرای هورامانات بود و گویا قرار بود طعم‌ها حرف اول را بزنند. بعد از حرکت به سمت «هورامان تخت»، در روستای سلین در بین راه برای ناهار ایستادیم و «کلانه» خوردیم، که نانی روغنی با پیازچه بود. طعمش ساده بود، اما فراموش‌نشدنی. همان‌جا بود که فهمیدم این سفر قرار است نه فقط خاطره، بلکه وزن هم به جا بگذارد 🙂

بعد از ناهار، راهی «هورامان تخت» شدیم. مسیر پرپیچ‌وخم بود و دل‌انگیز. در راه، سجاد اپیزودی از پادکست رادیو دیو فرستاد. درست همان لحظه که برای اولین‌بار نمایی از هورامان تخت را از دور دیدیم، صدای راوی گفت: «به بهشت می‌ماند هورامان» و عجب هم‌زمانی شگفت‌انگیزی بود! صدا و تصویر چنان در هم تنیده شدند که شوق درون‌مان دوچندان شد. منظره شهر تأییدی بود بر آنچه می‌شنیدیم: شهر در آغوش کوه، خانه‌ها روی دوش هم، و سکوتی که حرف می‌زد. در آرامگاه «پیر شالیار» عکس گرفتیم، خیره شدیم، نفس کشیدیم و راهی شدیم به سمت «زمین فوتبال هورامان تخت»؛ زمین فوتبالی که مانند خانه‌هایشان در میانه دره ساخته شده بود. نیمی از فضای آن با کندن کوه و نیم دیگر با سنگ‌چین این زمین را تأمین کرده بود. در این فضا، با چشم‌اندازی نفس‌گیر به سمت کوه‌های ستبر و دره‌های عمیق، بچه‌های محل با تمام جدیت تمرین می‌کردند و از ما تشویق می‌خواستند. چقدر شیرین بودند، چقدر پرانرژی… ما هم به کسانی که می‌توانند هر روز در چنین جایی بازی کنند حسرت خوردیم، هرچند فکر اینکه اگر توپ را زیادی بلند شوت کنند و از حصار زمین خارج شود، دیگر فقط کفتارها می‌توانند با آن توپ بازی کنند، مغز بیابانی من را حسابی مشغول کرده بود.

شب فرا رسید و به اقامتگاه‌مان برگشتیم! آنجا بود که فهمیدیم مهران درباره تعداد پله‌ها شوخی نمی‌کرد. با پله‌های زیاد و چمدان‌های سنگین، کمی کالری‌سوزی هم داشتیم 🙂 بعد از شام، که آقایان با همه خستگی‌شان برای‌مان جوجه درست کردند، بیشتر بچه‌ها خوابیدند. اما من هنوز دلم بیدار بود، دل‌خوشِ تماشای بیشتر از این شهر. با صبا، مهیا، مهران، سجاد، جواد، مریم و روح‌الله رفتیم و گشتی شبانه زدیم. از پدر و پسر مهربانی خرید کردیم که لبخندشان هنوز در ذهنم مانده. آنجا بود که فهمیدم مردم اینجا، با تمام وقار و دیسیپلین‌شان، قلب‌هایی به زلالی چشمه دارند. شریف، ساده، و بکر مثل کوه‌هایی که در طول راه دیده بودیم. کوه‌هایی که چنان عظمت دارند، چنان صلابت و وقار، که مثل فریادی خاموش در دل زمین‌اند.

بعدی تریل رانینگ: دویدن در دل طبیعت و لذت از هر قدم

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

جستجو برای:
دسته‌ها
  • گزارش
  • مقالات علمی
آخرین دیدگاه‌ها
    • 09336802224
    • synergyad
    • synergytrail
    دسترسی سریع
    • خانه
    • دویدن با سینرژی
    • یادداشت های سینرژی
    • داستان سینرژی
    • قوانین و مقررات
    دوره ها
    • دوره های هفتگی
    • برنامه های آخر هفته
    • رویدادها
    سینرژی

    سینرژی از دل یک تجربه موفق شکل گرفت؛ از گروهی که قبلاً با نام «آسو» در طبیعت می‌دویدند، به قله ها صعود می‌کردند و کنار هم رشد می‌کردند.
    وقتی دیگر آسویی وجود نداشت، بخشی از اون روحیه و انگیزه، باقی موند و حالا با اسم جدیدی ادامه پیدا کرد: سینرژی.

    تمامی حقوق این وبسایت محفوظ و متعلق به synergytrail.ir می‌باشد.